♀دل نوشته های خیس خورده ی من!! ♀
وقتی میشی نیاز من که نباشی پیش من
اشکهای چشمامو ببین که میریزه به پای تو
بازم که بیقرارمو دلواپسی نگاه تو
تموم هستی منی بمون همیشه پیش من
اگر شدم عاشق تو نزار بیتاب بمونم
لا لایی شبام تویی نزار که بی خواب بمونم
دارم برات شعر میخونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز اذت میخوام همیشه عاشق بمونی
دوست دارم خیلی کمه ولی جز این چیزی نبود
واژه ها رو ولش کنیم
شعر

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـی نـقـص …
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را
در هـم می ریــزی …
در شرح حال
گل
بنویسید خار را
بر هم زنید : خوب و بد روزگار را .

باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.

❤خــوب ِ مــن ،
❤این جا درون شعرهایم بمان
❤تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ
آدمها مرا با خود نبرد
❤به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
❤من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
❤شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
❤تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
.
.
.
❤تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
❤دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
❤دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
❤من از دست رفته ام ، شکسته ام
❤می فهمی ؟
❤به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
❤اما اشک نمی ریزم
❤پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند
.
.
.
❤و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری
❤که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر
❤فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود
❤دلش آغوش گرم میخواهد
.
.
.
❤من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
❤تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی
.
.
.
❤روزی میرسد که با لبخند تو بیدار میشوم
❤این روز هر زمان که میخواهد باشد
فقط باشد❤


دو خط موازی رو تخته کشید...
خط پایینی نگاهی به خط بالایی انداخت و در دل عاشقش شد...
خط بالایی نگاهی به خط پایینی انداخت و در دل عاشقش شد...
در همین نگاه بود که استاد داد زد:


ایـטּ روزهــــا
از ڪِنارِ مـَטּ ڪہ ﻣﮯگُذَرے
احتیـــاطْ ڪـטּ
هِزاراטּ ڪارگَرْ دَر مـטּ
مَشغولِ ڪارَند
روحیــِــہ امــْ
دَر دَسْتـِـ تعویــض استـــْ
“دنیا” ، بازیهایت را سرم در آوردی…
گرفتنیها را گرفتی…
دادنیها را ”ندادی “…
حسرتها را کاشتی…
زخمها را زدی …
دیگر بس است…
چیزی نمانده …
بگذار آسوده بخوابم …
محتاج یک خواب بی بیدارم.(¯`◕‿◕´¯)
دلم تنگ نیست.
دلم آزرده است.
از امروزی که بیحاصل گذشت و فردایی که روشن نیست
و عمری که بی خاطره طی میشود.
هیچکس مرا دلتنگ نمی کند جز عشق،
جز این احساس زیبا که دست نیافتنی شد..

به غم كسي اسيرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد
غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی
می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی
♀

♫♪حسرت.....♫♪
بازم دلم گرفته هوای گریه دارم.......
کاشکی میشد دوباره سر رو شونت بذارم
کاشکی بودی کنارم اما بازم میدونم
تو نیستی و من اینجا از دلتنگیام میخونم
بارون غم از چشام می باره.........
♫♪بی تو تنهام تو شبای بی ستاره♫♪
اشک غم رو گونه هام حسرت نگات تو دلم
بیا تا بهت بگم بی تو حل نمیشه مشکلم
تو دلم کشیدم عکستو تا همیشه
تا بگم خاطراتت فراموشم نمیشه
هر چی بوده بین ما تموم شده با یه اشتباه
حالا من موندمو حسرت یه بار نگاه
حالا من موندم با یه دنیا نیرنگ و کلک
من که عاشقت بودم تو منو نکردی درک
خیلی سخته بمونی تنها با یه دنیا بغض و آه
موقع رفتن واسه دلخوشیم حتی نکردی یه نگاه
کاشکی میشد دوباره دستاتو بگیرم.....
باور کن تا جون دارم برات می میرم
کاشکی میشد من و تو می رفتیم تا به اوج آسمون
آون بالاها پیش خدای مهربون....................
ازش میخواستیم ما رو بهم برسونه
تا دلامون هیچ وقت از هم جدا نمونه
حیف… اینا واسه ما خواب و خیاله
با تو بودن تا همیشه برام یه رویای محاله
دیگه باید نامه رو مختصر کنم
خواستم تو رو از حال دلم خبر کنم
خوب عزیزم می سپرمت دست خدای مهربون
اگه برات زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

(●̮̮̃•̃)
/█\
.Π.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد
☆☆☆
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خدا کند که فقط این
عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد

![[تصویر: 71237977837642752076.gif]](http://img4up.com/up2/71237977837642752076.gif)
یــه پــارچــه سیــاه بـزنـن درش و بنـویسـن :
کســـی نمــــرده ؛ فقــــط دلــــم گـــرفتــــه!...

حالم بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم
آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!
خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است
در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم
بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست
بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست
قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!
من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن
من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غم خوار باش
من نمی گویم،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم شیرین باش
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:
" ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تقدیم به..............
داداشی دوست دارم

khano0mi ♂ |